در زندگی، ما اغلب سعی می کنیم چیزها را تقسیم بندی کنیم تا آنها را بهتر درک کنیم. به عنوان مثال، آنچه را که دوست داریم از آنچه دوست نداریم، آنچه در آن خوب هستیم از آنچه در آن بد هستیم و آنچه ما را خوشحال می کند از آنچه ما را ناراحت می کند، جدا می کنیم.
در نتیجه این تقسیم بندی، طبیعی است که ما به سمت آنهایی که به ما احساس خوبی می دهند گرایش پیدا کنیم. ما شکستها را بهعنوانن، “این فقط یک بار بود” یا حتی به عنوان بدشانسی ساده، کماهمیت میشماریم. گاهی اوقات هم، ما آنها را به کلی نادیده می گیریم.
حالا فرض کنید ترید شما مثلا به دلیل برخی رویدادهای خبری که در نظر نگرفته اید ناگهان وارد زیان می شود. از سر ناامیدی، تصمیم میگیرید که استاپ خود را جا به جا کنید و اجازه میدهید معاملهتان به نتیجه برسند.
در نهایت، این ترید شما به نقطه سربه سر بر می گردد و روز را به پایان می رسانید. شما روی نتیجه “مثبت” تمرکز می کنید و با خوشحالی به معامله بعدی می روید.
در حالی که شما یک دلار هم در ترید ضرر نکردید، از آن نیز درس نگرفتید. دفعه بعد که یک رویداد مشابه اتفاق می افتد، می توانید همان کار را انجام دهید، اما با نتیجه ای بسیار متفاوت و احتمالاً ویرانگر روبرو میشوید!
از خود بپرسید: “آیا فقط به این دلیل مثبت فکر می کنم که نمی خواهم نقاط ضعفم را تشخیص دهم؟”
برای رشد باید نقاط ضعف خود را بپذیرید. نقاط ضعفتان شبیه به آتش زیر خاکستر است. بله، ممکن است در حال حاضر زیبا به نظر برسد، اما به مرور زمان، بی نظمی و آشفتگی ایجاد می کنند.
پذیرفتن کاستیها کاری است که شما بهعنوان یک معاملهگر باید آن را بیاموزید، زیرا همیشه چیزی برای یادگیری در ترید وجود دارد. دنیای معامله گری در محیطی متغییر عمل میکند و به کسانی که ساکن مانده اند رحم نمیکند.
باید از نقاط ضعف و زیان های خود بیشتر یاد بگیرید تا از نقاط قوت و سود های خود.
پس برای “در آغوش گرفتن ضعف ها” چه کاری می توانید انجام دهید؟
به جای برخورد منفی با نقاط ضعف خود، در فرآیندی به نام ارزیابی واقع بینانه به آن ها نگاه کنید.
معاملهگری را در نظر بگیریم که عادت دارد از استاپهای بسیار محکم استفاده کند، زیرا میترسد بیش از حد ضرر کند. در ادامه، او بسیار استاپ می خورد و با یک سری زیان های پشت سر هم روبرو می شود. این باعث میشود که او از انجام معاملات و از دست دادن پول بیشتر وحشت کند. او اکنون خود را در یک چرخه بسیار معیوب می بیند که او را منجمد کرده است. می توان گفت که نگرش این معامله گر نسبت به معاملات منفی است، اما از طریق فرآیند ارزیابی واقع بینانه، او در واقع می تواند از این ضعف اساسی به عنوان نقطه قوت استفاده کند.
این تریدر بهجای تمرکز بر ترس از دست دادن، میتواند از این ترس برای ارزیابی مجدد معاملات خود استفاده کند و آن را بهعنوان یک مشکل مدیریت ریسک ببیند. او می تواند اندازه پوزیشن های خود را کاهش دهد تا بتواند ریسک های کوچک تری را انجام دهد و در عین حال استاپلاس های خود را افزایش دهد تا سریع تر استاپ نخورد.
اگر بتوانید یک فکر، گرایش یا ویژگی منفی شناسایی شده را به مثبت تبدیل کنید، می توانید کاری کنید که به نفع شما باشد، نه علیه شما!
اساسا، به جای اینکه اجازه دهید احساسات شما را تحت کنترل خود دربیاورند، با ارزیابی واقع بینانه میتوانید تصمیم گیری بهتری در معاملات خود داشته باشید.
بنابراین می بینید که نگاه کردن به یک مشکل از زاویه ای دیگر می تواند کمک زیادی به بهبود ترید شما کند. این می تواند راه حل های جدیدی در مورد نحوه برخورد با یک مشکل به شما ارائه دهد و حتی می تواند به شما کمک کند نقاط ضعف شناسایی شده خود را به نقاط قوت برای رشد بیشتر تبدیل کنید!